خویشاوندی

سرگرم کننده ی آفتابی

خویشاوندی

روزی میرزانوروز الاغش را که خطایی کرده بود می ز. شخصی که از آنجا می گذشت، اعتراض کرد و گفت: ای مرد، چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟ میرزانوروز گفت: ببخشید، نمی دانستم از بستگان و خویشان شما است. و الاّ به او اسائه ی ادب نمی کردم!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: طنز، ،
نويسنده : امیررضا مرعشی