سرگرم کننده ی آفتابی

لطیفه

1-یارو میره سربازی ، وقتی میره معرّفی ازش میپرسن: مشکل قضایی نداری؟ میگه: نه به اون صورت، فقط هر چی میخورم سیر نمیشم.

2- جوانی رفت باغ وحش پرسید: استخدام دارید؟ یارو گفت: مدرک چی داری؟ گفت:دیپلم! یارو گفت: میتونی بری تو پوست میمون. پسره تو قفس پشتک وارو میزد. جوگیر شد افتاد تو قفس شیره. داد زد: کمک. شیره اروم گفت: آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم.

3- اونم خوبه سلام میرسونه، پرکاربرد ترین دروغ پشت تلفن!

4- لره میره بیست سوالی، ازشون میپرسه:جانداره؟ میگن: نه. میگه: الهی، چرا مرده؟

5- پیرزنه میره همه دندوناشو بکشه، میگه: یکی از دندونای جلوییمو بزار. دکتره میگه: چرا؟ میگه: می خوام چادرمو باش بگیرم.

6- یارو میره دستشویی عمومی، بهش خبر میدن چند ثانیه دیگه آب قطع میشه. اونم اوّل خودشو میشوره بعد کارشو میکنه.

7- نقش بانو حمیرا در صنعت حمل و نقل جاده کمتر از گازوییل نیست.

8- دختر چیست؟ چیز خاصّی نیست. دو وجب زبونه و یه کلیپس و ساپورت.

9- یارو میره چین واسه مسافر کشی، هر موقع میخواد کسیرو سوار کنه، میگه: شوخی نکن، الان سوارت کردم!

10- خانومه جگر میپخت، بچّه هاش میپرسن: شام چی داریم؟ میگه: باباتون منو بااین اسم صدا میزنه. پسره به دختره میگه: نخوریاااا، گوهه!!!!



:: موضوعات مرتبط: لطیفه، ،
نويسنده : امیررضا مرعشی


والپیرهای HD



:: موضوعات مرتبط: تصویر، ،
نويسنده : امیررضا مرعشی