سرگرم کننده ی آفتابی

جک باحال

غضنفر ميخواسته به فلسطينيا كمك كنه، براشون سنگ پست ميكنه!

 

پسر خسیسه به باباش میگه : بابا چرا ما مثل بقیه با کشتی سفر نمیکنیم ؟ بابا میگه : خفه شو شناتو بکن

 

ميره رستوران ميگه: غذا چي دارين؟ گارسون ميگه: كاستيدگيلينكوفينوستا با ليمو! تركه ميگه: كاستيدگيلينكوفينوستا با چي؟

 

غضنفر میره به دانشگاه به دو دلیل می فهمن اوسکوله:
1.سامسونیتش رو می ذاشت تو ذنبیل
2.وقتی استاد تخته رو پاک میکرده اونم دفترش پاک می کرده

 

يه روز حیف نون و غضنفر داشتن باهم شطرنج بازي ميكردن شاه دق ميكنه ميميره

 

اقای لاف و یه فرانسویه راه می رفتن، فرانسویه می گه: ما ایفل رو ۱ ماهه ساختیم، فلان جا رو ۲ ماهه، خلاصه، هی گفت و گفت تا این که آبادانیه چشمش به برج آزادی افتاد، یهو گفت: ای بابا، این که الان اینجا نبود!!

 

دو تا دروغگو داشتن از کنار یک کوه رد می شدن یکی به دیگری گفت: اون مورچه را می بینی که بالای اون کوهه؟ اون یکی هم گفت: کدوم یکی را می گی؟ اون یکی را گه چشمش بازه یا اون یکی که چشاش بسته است

 

یارو باباش می میره، هفتش شلوغ می شه، چهلمشو بلیطی می کنه!

 

خسیسه قله اورست رو فتح كرد.بهش ميگن انگيزه ات چي بود؟؟ ميگه خدا لعنت كنه كسي رو كه گفت اون بالا نذري ميدن.

 

یه روز یه غضنفر میره مهمونی بهش پولکی میدن. وقتی داشته میرفته میگه چیپس هاتون شیرین بود...نگین خر بود نفهمید.



:: موضوعات مرتبط: لطیفه، ،
نويسنده : امیررضا مرعشی


جک جالب

مداحه میگه: چراغ ها رو خاموش کنین ببرمتون کربلا , چند دقیقه بعد چراغ ها رو که روشن میکنن میبینن همه ساک به دست وایستادن دم در , مداحه میگه شما ها غضنفر اید؟ میگن نه, ما خنگولیم , غضنفرا تو اتوبوسن

 

يه نفرو محكوم به اعدام در اتاق گاز مي كنن . وقتي مي برنش مي بينه اتاق سقف نداره .
ميگه : اين چه اتاق گازيه كه سقف نداره ؟ 
مي گن : كپسول گاز كه خورد تو سرت مي فهمي !!!

 

یه روز خسیسه تو مسابقات رالی شرکت میکنه وسط راه مسافر سوار می کنه!!!

 

از حیف نون می پرسن آرزوت چیه؟ میگه: دکتربشم از اتاق عمل بیام بیرون بگم: متاسفم

 

يه پسر خصیصه به پدرش ميگه امروز عوض سوار شدن دنبال اتوبوس دويدم و 25 تومان كاسب شدم . پدره ميزنه تو گوش پسره و ميگه : دنبال سواري ميدويدي بيشتر تو جيبت ميماند 

 

بچه خسیسه نمره بيست مي گيره . باباهه مي زنه تو گوشش بهش ميگه : کره خر توکه با 10 هم قبول مي شدي . لازم بود اين همه خودکار مصرف کني ؟

 

به غضنفر میگن چرا سي ديت انقدر خش داره ميگه:آخه زير قسمتهاي مهمش خط كشيدم !

 

غضنفر نميتوانند با 110 تماس بگيرند .چون كليد 11 رو روي تلفن پيدا نميكنند!

 

يه روز غضنفر ميره مغازه لوازم خونگي چشش ميافته به فلاسك ميپرسه آقا اون چيه؟ مغازه دار ميگه اون فلاسكه ميپرسه كارش چيه ميگه هر چيز سردي رو بزاري تو ش سرد نگه ميداره هر چيز گرم هم بذاري توش گرم نگه ميداره مرده خوشحال ميشه و يكي ميخره فردا كه ميره اداره باخودش ميبره رييسش وقتي فلاسكو ميبينه ميگه ببينم چي تو اون فلاسكت داري؟ ميگه اقاي رييس 2 تا الاسكا دارم با 3 تا فنجون قهوه!

 



:: موضوعات مرتبط: لطیفه، ،
نويسنده : امیررضا مرعشی


مطالب طنز
1-ساده که باشی.....
*
*
*
*
*
*
ته دیگ ماکارانیت را می خورند و می گویند ((چرب است تو نخور...))
 
 
2-از غضنفر میپرسن :به نظرت کسی تو ماه زندگی میکنه؟ میگه :آره، مگه نمی بینی شبا چراغاش روشنه؟
 
 
3-مورد داشتیم هواپیما ی مسافر بری به علت سنگینی کلیپس دختره سقوط کرده بعد همه جادرجا رفتن اون دنیا تازه عمق فاجعه این جاس که همون دختره از کلیپسش به عنوان چتر نجات استفاده کرده الانم صحیح و سالمه
 
 
4-دیدین صبحا که بیدار میشین بعدش یه لحظه دوباره میخوابین، بیدار که میشی میبینی ۳۰دقیقه گذشته...؟؟؟
حالا تابلوئه که ۲دقیقه بیشتر نخوابیدیا! فکر میکنن ما خریم...!!!
5-تو هم مثل اولاد خودمی...
ترفند پیرمردها برای ماچ کردن دختر ها و زنها دم عید
 
 
6-وقتی کسی بهت میگه کلی گفتم منظورش اینه که فلانی بی خیال جزئیات شو! گیر نده ول کن! اصلن غلط کردم!
 
 
7-دست دوستم یه گوشی آی فون دیدم حسودیم شد. اومدم خونه به مامانم گفتم من یه اپل می خوام!
مامانم یه لبخند مرموزی زد، شب که بابام اومد دیدم دستش یه پلاستیک سیبه!
مامانم گفت تو فکر کردی من و بابات انگلیسی بلد نیستیم؟
 
 
8-من ۹۹% به خاطر این نمیرم به تیم بارسلونا
که هنوز ی امضای خاصی پیدا نکردم که هوادارام اومدن بهشون بدم.
اون یک درصد هم به خاطر اینه که هنوز باشگاه بارسلونا بهم پیشنهاد نداده ^_^
مدیونی اگه فک کنی همش به خاطر اون یک درصده
خوش به حال دخترا..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

مغز ندارن راحتن!!



:: موضوعات مرتبط: طنز، لطیفه، ،
نويسنده : امیررضا مرعشی


لطیفه ی جدید

1- غضنفر آزمایش ادرارش گم میشه، میگه: بله دیگه، بخور بخوره.

2-  غضنفر میره حرم داد میزنه: آقایون شلوغ نکنید! حاجت ها قاطی میشه. پارسال اومدم حامله شدم.

3- غضنفر ماشینش تو برف گیر میکنه، زنجیر نداشته، سینه میزنه.

4- به غضنفر میگن با حسین فهمیده جمله بساز. میگه: قلی گوزیده حسین فهمیده.

5- غضنفر میره خارج، میره هتل. وقتی میره توالت شروع میکنه به زدن خارجیه. میگن: چرا انقدر میزنیش؟ میگه: یه چشمه ی اویی بیده( دستشویی فرنگی) که مو هر روز زش او بخوردم . امروز هه بی پدر مادر مینش رینده.

6- به دو دلیل زن ها فوتبالیست نمیشن:

1- عمرا 11 بازیکن یه جور لباس بپوشن.

2- عمرا بازی بعدی همون لباسو بپوشن.

7- زن غضنفر به شوهرش میگه: به مناسبت سالگرد ازدواجمون برام آواز بخون. میگه: یه حلقه طلایی اسمتو روش نوشتم، برو بیار پاکش کنم ریدم به سرنوشتم.

8- غضنفر می خواسته گوسفند قربونی کنه، چاقو گیرنمیاره خفّش میکنه.

9- به یک گرسنه ی سومالیایی ساقه طلایی میدن، بعدش از تشنگی می میره.

10- به یارو میگن: معجزه دیدی؟ میگه:آره، رفتم بانک در به اذن خدا باز شد.



:: موضوعات مرتبط: لطیفه، ،
نويسنده : امیررضا مرعشی


لطیفه( سری دوم)

1- به یه نفر میگن:مبارک باشه زن گرفتی.میگه: دائمی نیست، اعتباریه!

2- به یه نفر میگن: چرا قبض آب و برق رو دوست داری؟میگه: چون پشتش نوشته «مش ترک گرامی!»

3- یه نفر میره پزشکی میگه: من انگل دارم. دکتره با چراغ قوّه به پشتش نگاه میکنه، یارو میگوزه. پزشک میگه: چرا گوز کندی بی ادب؟ میگه: تو مرام ما نیست کسی چراغ بزنه ما بوق نزنیم!

4- یه نفر میره مکّه، با خودشR.P.Gمیبره. میگه: این دفعه می خوام شیطون رو درب و داغون کنم. با این سنگریزه ها که چیزیش نمیشه!

5-  یه نفر با خدا قهر میکنه، صبح که از خونه میزنه بیرون میگه: به امید بعضیا.

6- یه نفر عاشق میشه، برای خر همسایه مزاحمت ایجاد میکنه!

7- خصیصه موبایل میخره، صفرشو میبنده!

8- از یارو نوار مغزی میگیرن، 30 دقیقه اوّلش خالی بوده.

9- عربه بچّش تو اتوبوس به دنیا میاد اسمشو میزاره عبد الواحد.

10-  خصیصه میره میکانیکی، به تعمیرکار میگه: 1 قطره روغن تو موتور، 1 لیوان آب تو رادیات، 1 لیتر بنزین تو باک بریز. تعمیرکاره میگه: لاستیکتم کم باده، می خوای توش بگوزم؟



:: موضوعات مرتبط: لطیفه، ،
نويسنده : امیررضا مرعشی


لطیفه

1-انگشت پا است ديگر........................گاهي دلش ميخاهد از جورابمان بيرون بزند وآبرويمان راببرد

2- اگه من رییس جمهور بشم به فلسطین و لبنان میگم: بیاین با هم دوست معمولی باشیم. خرجشون خیلی زیاده.

3- شعار دختران در راهپیمایی: ما اعتراض داریم. شوهر نیاز داریم. شوهر شوهر شعار ماست. ازدواج افتخار ماست.

4-  یارو میمیره. اون دنیا ازش میپزسن چیشد مردی؟ میگه: شیر خوردم. میگن: شیرش فاسد بود؟ میگه: نه گاوه یهو نشست.

5- یارو میخواسته شیر داغ بخوره، زیر پا گاوه آتیش روشن میکنه!

6- تو کلاس ما دو دسته سوال میکنن:

1-واسه وقت تلفکنی.

2-قبلا خودشون خوندن ،میخوان به رخ ما و معلّم بکشن.

7- به بعضیا باید گفت: شکلات مغز داره، ولی تو نداری!!!

8- سوار تاکسی شدم. کناریم دستش مرغ و روغن و اینا بود. گفتم: سبد کالاست؟ گفت:آره. گفتم: پس ربّش کو؟؟ گفت: مگه ربّم میدن؟؟؟ گفتم:آره. پیاده شد رفت دنبال رب! خدایا منو ببخش. خودت دیدی جا خیلی کم بود.

9- نظر دخترا در مورد شوهر آیندشون: دنبال مردی میگردن که فقط مهربان باشه. این توقّع زیادی از یک دکتر میلیاردر است؟

10- خاطره ی غضنفر: یادش بخیر، قدیما با هزار تومن میرفتیم مغازه با یه نوشابه خانواده و دو بسته چیپس و سه تا بستنی و چهار تا شکلات میومدیم بیرون.امّا الآن همه جا دوربین مخفی کار گذاشتن!

 



:: موضوعات مرتبط: لطیفه، ،
نويسنده : امیررضا مرعشی


لطیفه

1-یارو میره سربازی ، وقتی میره معرّفی ازش میپرسن: مشکل قضایی نداری؟ میگه: نه به اون صورت، فقط هر چی میخورم سیر نمیشم.

2- جوانی رفت باغ وحش پرسید: استخدام دارید؟ یارو گفت: مدرک چی داری؟ گفت:دیپلم! یارو گفت: میتونی بری تو پوست میمون. پسره تو قفس پشتک وارو میزد. جوگیر شد افتاد تو قفس شیره. داد زد: کمک. شیره اروم گفت: آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم.

3- اونم خوبه سلام میرسونه، پرکاربرد ترین دروغ پشت تلفن!

4- لره میره بیست سوالی، ازشون میپرسه:جانداره؟ میگن: نه. میگه: الهی، چرا مرده؟

5- پیرزنه میره همه دندوناشو بکشه، میگه: یکی از دندونای جلوییمو بزار. دکتره میگه: چرا؟ میگه: می خوام چادرمو باش بگیرم.

6- یارو میره دستشویی عمومی، بهش خبر میدن چند ثانیه دیگه آب قطع میشه. اونم اوّل خودشو میشوره بعد کارشو میکنه.

7- نقش بانو حمیرا در صنعت حمل و نقل جاده کمتر از گازوییل نیست.

8- دختر چیست؟ چیز خاصّی نیست. دو وجب زبونه و یه کلیپس و ساپورت.

9- یارو میره چین واسه مسافر کشی، هر موقع میخواد کسیرو سوار کنه، میگه: شوخی نکن، الان سوارت کردم!

10- خانومه جگر میپخت، بچّه هاش میپرسن: شام چی داریم؟ میگه: باباتون منو بااین اسم صدا میزنه. پسره به دختره میگه: نخوریاااا، گوهه!!!!



:: موضوعات مرتبط: لطیفه، ،
نويسنده : امیررضا مرعشی


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد